اونانیست در محل کار گرفتار می شود داستان کیرکون
کریستا با موهای قهوه ای برنزه شده با گلوله به خانه پرواز کرده بود ، و او می خواست با تمام بدن و روحش محل کار را ترک کند ، بنابراین می توانست اکنون در لباس کار خود بخوابد. کودک تا آخر خود را خسته نکرد ، اما او در حال حاضر او را تکان داد و به اشتباه رئیس جدید خود ، جوان ، باهوش و هوشیار ، که چشمانش را از بندهای جذابش بلند نمی کند. او سعی می کند که زیر دامن خود نگاه کند ، خجالتی باشد و وقتی جوجه چشم خود را شکار کرد ، حرکت کند و بعد همه چیز را دوباره تکرار کند ، چشمان خود را پنهان می کند. عاشق سنگ او می شود ، زیرا مدیر شرکت همسر وی است که برای ازدواج آنها برنامه های جدی دارد ، بنابراین یک امر غیرقابل قبول است. کریستا نیز به این دلیل که از رئیس خود لذت می برد ، سعی نمی کند از شغل پردرآمد خارج شود ، به خصوص که رهن به او آویزان است و چشم انداز روشنی از معروف شدن به عنوان روسپی در بین دوستان نیست. بنابراین شما باید در خانه عجله کنید ، در رختخواب استراحت کنید و خیالات جنسی را تحریک کنید ، که آشپز روی میز کار خود در دفتر کار می کند. استمناء جایگزین واقعیت کریسالیس شد ، وجود را در کنار مربی ممکن کرد ، اما هر روز استمناء کمتر و کمتر جالب می شد ، می خواهم ورزش های شدید را تجربه کنم ، فلفل را روی زبان امتحان کنم داستان کیرکون ، آنچه را که مطلوب است را به واقعیت ترجمه کنم.