او پسران خود را عكس كير وكوس در ارتش تقلب می کند و با او گفتگو می کند
او با دوست پسرش تلفنی صحبت می کند ، او از ارتش منتظر عكس كير وكوس است ، این بار پایش را در مقابل دوستش پخش می کند. این چیزها ، شاخ ها در آن مکان ایستاده اند ، پسربچه از لیسیدن گربه خود دریغ نمی کند زیرا مدتهاست عاشق او بوده است. فریبکار در نهایت ناراحت کننده یک مرد غریبه است.