شماک در یک شکست ، تحقیر شد و مجبور شد سوار بر عکس کیر تو کون پشتش شود
یقه و زنجیر را به هم اتاقی خود می گذارد و او را به دور آپارتمان می برد. در بعضی از مواقع ، او از راه رفتن مورون خسته شده بود ، و سپس او را مانند یک اسب سوار کرد و بر پشت عکس کیر تو کون تبر که در تمام چهارچه چهارم روی زمین خزید ، نشست و او زندگی کرد و زن نیز همانطور که می خواست فرمان می داد.